جان کلام (سادانا)

ساتیا سای بابا (مذهب عشق)

جان کلام (سادانا)

ساتیا سای بابا (مذهب عشق)

7th May 2006

 

By constant contemplation on God the mind should be turned away from mundane desires. That is the way to transcend the dualities of pain and pleasure. Man has to wake up from the sleep of ignorance and realize his divine essence. When worldly desires are reduced, bliss will be experienced. Along with the control of desires, men should also get rid of Ahamkara (ego). Men today are filled with fear because they have no confidence in themselves. A bird can brave a storm because it has faith in its wings. But man succumbs to the slightest reverses of fortune because he does not rely on the power of the Spirit. People must rely primarily on the power of the Divine. With confidence in the Self, they should devote themselves to good deeds. This is the purpose of life. Every step you take must bring you nearer to God.

 

با تفکر پیوسته در مورد خداوند، ذهن باید که از خواسته های دنیایی رو گرداند. این، راه برتری یافتن بر درد و خوشی است. انسان باید از خواب غفلت بیدار شود و این ذات معنوی را درک کند. هنگامیکه تمایلات دنیایی کاهش یافت، سعادت حاصل می شود. همراه با کنترل خواسته ها، بشر باید همچنین از آهامکارا (نفس درون) خلاصی یابد. انسانها امروز وجودشان پر از وحشت شده، چون به خود اطمینان ندارند. پرنده می تواند با شجاعت با طوفان مواجه شود، زیرا به بالهای خود ایمان دارد. لیکن انسان در مقابل کوچکترین بد اقبالی سر تسلیم فرود می آورد، چون به قدرت روح ایمان ندارد. انسانها باید در درجه اول به قدرت معنویت تکیه کنند. با ایمان به خود، باید خود را وقف کارهای نیک کنند. این هدف زندگی است. هر گام که برمی دارید، باید شما را به خداوند نزدیک تر گرداند.

نظرات 1 + ارسال نظر
ژوزف دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:11 ق.ظ http://selfmadeboy.blogsky.com


زورکی نخند عزیزم، میدونم اومدی بازی
نمیخوام این آخرین، بازی زندگیم ببازیم
خودتو راحت کنو، فکر کن که جبران گذشته اس
از منم میگزره اما به دلت چاره نسازی
اومدی بشکنی بشکن، از من ساده چی مونده
قبل تو هر کی بوده، تموم تار و پود سوزونده
تو هم از یکی دیگه سوختی میخوای تلافی باشه
بیا این تو و دلو، باقی احساسی که مونده
دل ما اونقده پاره س، موندنش مرگ دوباره س
آسمون سینه ی ما، خیلی وقته بی ستاره س
همینی که باقی مونده، واسه دلخوشی تو بشکن
تیکه تیکه هامو بردن، آخرینشم تو بکن
نمیخوام بگذره عمری، خسته شی واسه فریبم
یقتو نمیگیره هیچکس، آخه من اینجا غریبم
بزنو برو عزیـزم، مثل هر کس که زدو برد
طفلی این دل که همیشه، به گناه دیگرون مرد
نفرتت رو از غریبه، سر یک غریب خراب کن
خنده کوتاهم ام، بیا گریه کن عذاب کن
مهمم نیست که چه جرمی، یا گناهی این سزاشه
باقی دلم یه مشت خاک، همینم میخوام نباشه
عقده های یک شکستو، خالی کن سر دل من
دیگه متروک مونده واست، خاک پیر ساحل من
از نگاهات خوب می فهمم، که تو فکرت یک فریبه
بازی بسه پاشو بشکن، من غریبو تو غریبه
دل ما اونقده پاره س، موندنش مرگ دوباره س
آسمون سینه ی ما، خیلی وقته بی ستاره س
همینی که باقی مونده، واسه دلخوشی تو بشکن
تیکه تیکه هامو بردن، آخرینشم تو بکن
نمیخوام بگذره عمری، خسته شی واسه فریبم
یقتو نمیگیره هیچکس، من که با خودم غریبم
بزنو برو عزیـزم، مثل هر کس که زد و برد
طفلی این دل که همیشه، به گناه دیگرون مرد
دل ما اونقده پاره س، موندنش مرگ دوباره س
آسمون سینه ی ما، خیلی وقته بی ستاره س
همینی که باقی مونده، واسه دلخوشی تو بشکن
تیکه تیکه هامو بردن، آخرینشم تو بکن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد