12th October 2006
Only sacred thoughts give rise to sacred speech. Lord Buddha declared that the tongue should not be used recklessly to utter whatever one thinks. The tongue has been given to speak the truth, to expatiate on what is sacred and pure. The tongue has not been given to man to pamper the palate with delicious sweets. It is not given for talking as one likes. It is not to be used for causing displeasure to others. Nor is it to be used for indulging in falsehood. The tongue has been given to man to speak the truth, to speak sweetly, to praise the Divine and enjoy the bliss derived from such sacred speech.
تنها افکار مقدس اند که موجب ترویج گفتار مقدس می شوند. الهه بودا فرموده است که زبان نباید بی پروا به سخن گشوده شود تا هر آنچه شخص فکر می کند بگوید. زبان برای گفتن حقایق بخشیده شده، برای شرح آنچه مقدس و پاک است. زبان به انسان داده نشده تا کام را به چیزهای خوشمزه بپروَرَد. به وی بخشیده نشده تا از هر آنچه دوست می دارد سخن براند. بخشیده نشده تا برای رنجش خاطر دیگران بکار رود. و نه برای غوطه ور شدن در کذب و دروغ. زبان به آدمی داده شده تا او به راستی و حقیقت سخن بگوید، که شیرین صحبت کند، که الوهیت را حمد و ثنا بگوید و از چنین صحبت مقدسی شادمان و سعادتمند گردد.
11th October 2006
The Lord declared in the Bhagavath Gita, "Whenever there is decline of Dharma, and Adharma raises its hood, I incarnate Myself". Sathya (Truth) and Dharma (Righteousness) are eternal. They remain unchanged through all the three periods of time – past, present and future. It may be asked: What is the need to propagate ideals that are eternal? When righteousness is not practiced, it appears as if it has decayed. But Dharma cannot decay or disappear, it is imperishable. It is the practice of righteousness that declines, not righteousness itself. It is like the sun being covered by a cloud. The sun is not apparently visible. But it is always there and shines brightly again when the cloud moves away.
خداوند در باگاوات گیتا فرموده است: "هر گاه نقصانی در دارما پیش آید، و ادارما کلاه خود را بالا برد(؟)، من به شکل مجسم خواهم آمد". ساتیا (حقیقت) و دارما (نیکوکاری، عدالت) ابدی و جاودانه اند. در طول هر سه زمان – گذشته، حال و آینده – بی تغییر باقی می مانند. شاید این سوال پرسیده شود که: وقتی این آرمانها ابدی و جاودانه اند، چه نیازی به انتشار آنهاست؟ وقتی نیکوکاری و عدالت تمرین نشده اند، به نظر می آید که تباه شده اند. لیکن دارما نمی تواند تباه یا نابود شود، همانا آن زوال یافتنی نیست. این تمرین و انجام ِ نیکوکاری و عدالت است که رو به تباهی می رود، نه خود آن. مَـثل ِ آن، همچون خورشید است که ابر آن را می پوشاند. خورشید ظاهرا ً غیر قابل رویت است. اما او همیشه آنجاست و هنگامیکه ابر برود، باز به روشنی می درخشد.
10th October 2006
Yad bhavam thad bhavathi (One becomes what one thinks). Hence, people should see that their thoughts are pure and good. Human life is the expression of one's thoughts. Thoughts arising in the mind fill the atmosphere with waves of energy. Thought waves are very powerful. Hence, our thoughts should be sublime and sacred. No evil ideas should affect our thoughts. Evil thoughts inevitably lead to evil actions. When cruel thoughts enter the mind, men behave like cruel animals. When, instead, there are good and loving thoughts in a man, they divinise him and enable him to perform good and sacred acts. Hence, every man's heart should be filled with love, compassion and kindness.
یاد باوام تاد باواتی (هر کس هر طور که بیاندیشد همان می شود). از این رو، مردم باید متوجه شوند که افکارشان پاک و نیک است. زندگی بشری تجلی افکار انسان است. افکاری که از ذهن بر می آید، هوا را با امواج انرژی پر می کند. امواج فکری بسیار قدرتمندند. بنابراین، افکار ما باید والا و مقدس باشند. هیچ ایده پلیدی نباید بر افکار ما تاثیر بگذارد. افکار پلید بناچار موجبات اعمال شریرانه را فراهم می آورند. وقتی افکار ظالمانه وارد ذهن می شوند، انسانها مثل حیوانات وحشی با هم رفتار می کنند. در عوض، هنگامیکه افکار نیک و دوست داشتنی در انسان وجود دارد، آنها او را الهی می کنند و قادر می سازندش تا اعمال نیک و مقدس انجام دهد. از این رو، دل هر کس باید مملو از عشق، مهربانی و شفقت باشد.
9th October 2006
Whatever other things they may possess, men suffer from lack of peace and bliss. These two can be got only from God. It is for these two that men should pray to God and not for anything else, because God alone can grant these two. When these are secured, all other things will come of their own accord by the grace of God. People should yearn for God. All other desires are worthless. The infinite Divine can be realized only through love, which is all-powerful. The devotee's love for the Lord is like the love of a child for its mother. If he is filled with love for God, that love will attract God towards him. This bond of love is inextricable.
انسان از هر آنچه بدست آورد، از کمبود آرامش و سعادت در رنج است. این دو را فقط از خدا می توان گرفت. برای این دو است که انسان باید خدا را عبادت کند، نه برای هیچ چیز دیگر، چون تنها خداست که می تواند اینها را به او ببخشد. وقتی این دو محفوظ باشند، همه چیزهای دیگر با مرحمت خداوند و صلاح فرد خواهند آمد. انسانها باید در آرزو و اشتیاق (وصال) خداوند باشند. همه خواسته های دیگر بی ارزشند. الوهیت بی منتها را تنها بوسیله عشق می توان شناخت، اوست قادر بی همتا. عشق خالصان به خدا همچون عشق کودکی به مادرش است. اگر او سرشار از عشق خدا باشد، آن عشق خدا را به سوی او جذب خواهد کرد. این معاهده عشق ناگسستنی است.
8th October 2006
The body is made up of five elements and is bound to perish one day or the other. But in such a transient body there exists the eternal divinity in the form of the Atma (Self). The all-pervasive divinity is known as consciousness, the limited form of which exists in the body as conscience. Consciousness and conscience are the same in terms of quality, only the quantity differs. You may collect water from the ocean in a cup, pot and a big tank. The water in these three differs only in quantity, the salinity is the same in all of them. The body may be compared to a pot. The all-pervasive consciousness exists in it as conscience.
جسم از پنج عنصر تشکیل شده و نابودی ِ آن هر روزی ممکن است فرا رسد. لیکن در چنین جسم ِ فناپذیری، معنویت ِ لایزال در شکل آتما (خود درون) وجود دارد. این معنویت که در همه عالم نافذ است به هوشیاری شناخته شده است، شکل محدودی از آن در جسم بعنوان ضمیر حضور دارد. هوشیاری و ضمیر (باطن) از لحاظ کیفی یکسانند، تنها کمیت آنهاست که متفاوت است. شاید پیش بیاید که از اقیانوس فنجانی آب، یا دیگی از آب یا حوضی آب بردارید. آب درون اینها فقط در مقدار است که تفاوت می کند، شوری در همه آنها یکسان است. جسم را شاید بتوان با یک دیگ قیاس کرد. هوشیاری ِ نافذ در تمام عالم، در او بعنوان ضمیر حاضر است.
7th October 2006
Human body is meant to serve others, not to indulge in selfish deeds. Due to selfishness, one indulges in many sinful activities. Eschew selfishness, take to selfless service. Give up attachment to the body. Become attached to the Self. Understand that the same Atma (Self) exists in everybody. Though you find myriad bulbs glowing, the current that is passing through them is the same. Bodies are like bulbs, the principle of the Atma is the current that is present in them. With such a feeling of oneness, make efforts to alleviate the suffering of your fellowmen.
هر کس موظف است به دیگران خدمت کند، تا در اعمال خودخواهانه خویش افراط نورزد. بخاطر خودخواهی، شخص در گناهان و اعمال بد بسیاری غرق می شود. از خودپسندی دوری کنید، و به خدمت بی شائبه بپردازید. تعلقات ِ وابسته به جسم را کنار بگذارید. به خویشتن خویش بپیوندید. این را درک کنید که آتمای (خود ِ) یکسانی است که در همه وجود دارد. اگرچه هزاران چراغ روشن و تابان می بینید، جریانی که از میان آنها عبور می کند یکی است. تن و جسم انسانها همچون چراغ هاست، اصول آتما جریانی است که در میان آنها حضور دارد. با چنین حس یگانگی، بکوشید تا از رنج و زحمت همراهان خویش بکاهید.
6th October 2006
Considering the material world as the only reality, man loses himself in the pursuit of material objects. But, if the truth about these material objects is fully explored, it will be found that they have no reality at all. They are temporary and ephemeral. They do not have the stamp of permanent reality. They do not confer enduring bliss. Every human being seeks to enjoy bliss. To realize everlasting bliss, man has to make the requisite effort. He should find out - "Who am I?" When he has found the answer to this question, there will be no need for him to understand what is Sath-Chith-Ananda (Being-Awareness-Bliss). He will realize that he is the very embodiment of Sath-Chith-Ananda.
با این خیال که دنیای مادی تنها حقیقت موجود است، انسان خود را در تعقیب مادیات گم می کند. اما، اگر حقیقت این چیزهای مادی تماما ً برملا شود، روشن خواهد شد که آنها به هیچ وجه واقعی نیستند. آنها موقتی و زودگذر هستند. آنها نشانی از حقیقت جاودان ندارند. آنها سعادت پایدار نمی بخشند. آدمی بدنبال اینست که از سعادت بهره مند شود. برای شناخت سعادت جاودان، انسان باید سعی و تلاش لازمه را بکار بندد. او باید بفهمد که "من که هستم؟" وقتی جواب این سوال را پیدا کرد، دیگر نیازی نیست تا سات چیت آناندا (بودن، آگاهی، سعادت) را بفهمد. او درخواهد یافت که تجسم ِ خود ِ سات چیت آنانداست.
5th October 2006
For transforming one's life, the first requisite is proper vision. This means that one should avoid seeing what is undesirable. Having been bestowed with the great gift of vision, one should strive to see only that which is sacred and pure. What man sees is like seeds sown in the heart. The heart determines the nature of one’s thoughts. The thoughts influence one's life. Evil scenes give rise to evil thoughts. Good scenes evoke good thoughts. When sacred scenes are implanted in the heart, there will be no room for bad feelings or thoughts to grow in it.
برای تحول زندگی یک فرد، اولین شرط داشتن نگرش مناسب است. این یعنی اجتناب از مواجه شدن با آنچه نامطلوب است. یک فرد با بهترین هدیه ای که به او بخشیده شده، یعنی بصیرت، باید بکوشد تا فقط آنچه مقدس و پاک است ببیند. آنچه انسان می بیند مانند بذری است که در دل کاشته شده است. دل ماهیت افکار فرد را معلوم و معین می کند. افکار بر زندگی فرد تاثیرگذارند. مشاهدات شیطانی موجبات قدرت افکار شیطانی را فراهم می آورند، مشاهدات نیک افکار نیک را. وقتی مشاهدات پاک و مقدس در دل جای گیرند، دیگر مجالی برای احساسات یا افکار بد برای رشد در آن نیست.
4th October 2006
Man should bring under his control the source of pleasure and pain. More than pleasure, it is pain that awakens the wisdom in man. If you study the lives of great men, you will find that it is out of trouble and pain that they derived wisdom. Without sorrow, there can be no wisdom. It is pain that teaches many lessons to man. Not realizing this profound truth, man pursues pleasure endlessly. No doubt, man needs to be happy. But how is happiness to be achieved? It is only when sorrow is overcome that man realizes happiness. Hence everyone should welcome sorrow in the same spirit in which he greets happiness. Pain and pleasure are intermingled. No one can separate them. Pleasure is never found separately by itself. When one is relieved of pain, one experiences pleasure.
بشر باید عامل لذت و رنج را تحت کنترل خویش درآورد. بیشتر از لذت، این رنج است که هوشیاری را در بشر بیدار می کند. چنانچه زندگی مردان بزرگ را خوانده باشید، متوجه خواهید شد که ایشان از رنج و مشکلات بوده که به خرد و فرزانگی رسیده اند. بدون اندوه، هیچ فرزانگی نخواهد بود. این رنج است که به انسان درسهای زیادی می آموزد. بشر این حقیقت ژرف را نمی فهمد و دائما ً در تعقیب لذت است. بدون شک، او نیاز دارد که شاد باشد. ولی این شادی چطور بدست می آید؟ تنها وقتی که اندوه غالب می شود، انسان شادی را درک می کند. از این رو، هر کس باید اندوه را به اندازه شادی پذیرا باشد. رنج و لذت به هم آمیخته اند. کسی نمی تواند آنها را از هم سوا کند. لذت را هیچ گاه نمی توان به تنهایی یافت. وقتی فردی از رنج آسوده می گردد، لذت را تجربه می کند.
3rd October 2006
Every man and every living being aspires to attain peace and happiness. People pursue various paths to experience the everlasting bliss. Everyone aspires to know the objective of life. But they are not able to succeed in their endeavour. One in a million will persist with strong determination and will not give up till he realises the goal. Ordinary mortals will not make any efforts in this direction as they think it is something beyond their reach. They spend their lives in the pursuit of physical and ephemeral pleasures. They are under the delusion that food, raiment and shelter are the three main objectives of human life. They fail to realise that there is a higher purpose in life than this.
هر انسان و هر موجود زنده ای آرزو دارد به آرامش و شادمانی دست پیدا کند. مردم در پی سعادت جاودان، راههای مختلفی را دنبال می کنند. هر کس آرزو دارد هدف زندگی را دریابد. لیکن آنها قادر به موفقیت در تلاش هایشان نیستند. یکی در میلیون (هست که) با تصمیم راسخ خویش اصرار می ورزد و تا وقتی مقصود را درنیافته دست نمی کشد. انسانهای معمولی در این مسیر سعی و تلاشی نمی کنند، چون فکر می کنند که آن چیزی فرای حد و دسترس آنهاست. آنها زندگی هایشان را در تعقیب لذات جسمانی و زودگذر صرف می کنند. آنها در این غفلت بسر می برند که غذا، لباس و مسکن، سه موضوع مهم و اساسی زندگی بشری است. آنها از درک اینکه هدفی برتر از این در زندگی وجود دارد درمی مانند.