جان کلام (سادانا)

ساتیا سای بابا (مذهب عشق)

جان کلام (سادانا)

ساتیا سای بابا (مذهب عشق)

19th March 2006

Spirituality does not mean preoccupation with meditation, worship, etc. It involves total extinction of the animal and demonic qualities in man, and the manifestation of his inherent divinity. When the attachments and hatreds in which man is enveloped are removed, the inherent divinity in man, the Sath-Chith-Ananda in him, will manifest itself. There is no need to search for the omnipresent Divine in any specific place. When you are yourself divine, why search for the Divine elsewhere? It is a mark of rank ignorance.

سیر در عالم معنویت این نیست که خود را به مدیتیشن، یا نیایش و عبادت یا این قبیل امور مشغول کنیم. بلکه به معنای انهدام کامل روحیه و صفات حیوانی و شیطانی درون است، و همچنین بدنبال آن، آشکار سازی ذات معنوی خود. هنگامیکه تعلقات، و دشمنی و نفرت های درونی ای که انسان در آنها احاطه شده از او برداشته شود، ذات معنوی او، در واقع سات-چیت-آناندای درونش، خود به خود آشکار می گردد. هیچ نیازی به جستجوی معنویت (که در همه جا حاضر است) در جای خاصی نیست. وقتی شما خود معنویت هستید، برای چه در جای دیگر بدنبال آن بگردید؟ این نشانه ای از جهالتی پایدار است.

18th March 2006

One who is engaged in the contemplation of the Atma within and thereby constantly enjoys Atmic bliss, and sanctifies every moment of his life by doing good deeds is called a Brahma-Nishta. He realizes that the same Atma is present in all beings as the Antaratma (Inner Self) and discards all selfish thoughts. He is a Brahma Jnani, a realized soul, who is aware of the truth that revering others is revering the Lord, and hurting others is hurting the Lord. Such persons radiate divinity though they are in a human body.

کسی که به روح درون می اندیشد و بدین وسیله بطور پایدار و دائمی از سعادت آن در خوشی است، و هر لحظه از زندگی خود را با انجام اعمال نیک تطهیر می کند، از او به براهما- نیشتا یاد می شود. او این را درک می کند که همان روح که درون اوست، در همه موجودات زنده بعنوان آنتاراتما (خود درون) وجود دارد و از همه افکار خودخواهانه دست می شوید. او یک جنانی براهماست، یک روح فهمیده؛ کسی که از این حقیقت آگاه است که حرمت به دیگران همان حرمت به پروردگار است، و آزار و اذیت دیگران همان آزار و اذیت خداوندگار می باشد. چنین شخصی با وجود اینکه جسم انسانی دارد، تابنده نور الوهیت است.

17th March 2006

Time moves fast like a whirlwind. Each one's life span is getting reduced every moment, like a melting block of ice. Hence, it is the duty of every man to realize the purpose of life and utilise his time in the performance of his duties, and thereby sanctify his existence. When people speak about man's bondage, what is it that binds man? Man can liberate himself only when he knows what it is that binds him. The greatest cause of bondage is the failure to know oneself. An individual who is not aware of his true self cannot escape from sorrow. As long as there is sorrow, bliss cannot be experienced.

زمان همچون گردباد خیلی سریع در حرکت است. عمر هر انسانی هر لحظه در حال کاهش است، مثل قالب یخی که ذوب می شود. از این رو، این وظیفه هر شخص است تا هدف زندگی را بفهمد و از وقت خود برای انجام وظایفش استفاده کند، و بدین وسیله وجود خود را پاک و مقدس گرداند. هنگامیکه مردم در مورد محدودیت بشر صحبت می کنند، منظور از این محدودیت چیست؟ انسان تنها وقتی قادر است خود را رها گرداند که بداند چه چیز موجب محدودیت او شده است. بزرگترین عامل محدودیت، باز ماندن در شناخت خود است. کسی که از خود واقعی اش خبر ندارد، نمی تواند از غم رهایی یابد. و تا هنگامیکه اندوه او را فرا گرفته، روی خوشی و سعادت را نخواهد دید.

16th March 2006

The knowledge which relates to the waking and sleeping states is not permanent, it comes and goes. The knowledge that is lost is not true knowledge. Jnana (knowledge of Supreme Reality) when once acquired, will never go away. On the other hand, once ignorance leaves a man, it will not return. However, that which neither comes nor goes is Atma Tatwa (the Atmic Principle). This Divine Principle is everywhere; there is no place where the Divine is not present. Where, then, can the Divine come or go? Surrender to the Divine present everywhere.

دانشی که مربوط به حالاتی چون بیداری و خواب می باشد ثابت و ماندنی نیستند، می آید و می رود. دانشی که از دست می رود دانش حقیقی نیست. وقتی کسی جنانا (علم به حقیقت والا) را کسب می کند، هیچ وقت آن را از دست نمی دهد. به بیان دیگر، وقتی جهالت شخص را ترک می کند، دیگر بر نمی گردد. لیکن، آنکه نه می آید و نه می رود همان آتما تاتوا (ذات درون) است. این ذات معنوی در همه جا هست؛ جایی نیست که معنویت در آن حضور نداشته باشد. آنوقت، کجاست که معنویت در رفت و آمد است؟ معنویت را که در همه جا حاضر است دریابید.

15th March 2006 

Education sans wisdom, wisdom bereft of discrimination, action without discretion, erudition lacking sagacity, power not justified by credentials, statements not based on Truth, music wanting in melody, adoration not sustained by devotion, a person devoid of common sense and character, a student not endowed with humility - these serve no useful purpose. In addition to knowledge derived from the sacred texts, one should earn wisdom through experience. Knowledge without personal experience is futile.

تحصیلات بدون شعور و آگاهی، شعوری که عاری از قدرت تمیز باشد، عملی که بدور از بصیرت انجام گیرد، دانشی که عقل در آن دخالت نداشته باشد، قدرتی که اختیار عمل نداشته باشد، بیانی که بر پایه حقیقت نیست، موزیکی که فاقد آهنگی دلنواز است، پرستشی که از خود گذشتگی پشت آن نباشد، کسی که عقل سلیم و منش اجتماعی ندارد، دانشجویی که تواضع پیشه خود نکرده است – اینها هیچ کدام سرانجام سودمندی نخواهند داشت. علاوه بر فضل و کمالی که از متون مقدس کسب می گردد، هر کس باید از تجاربی که بدست می آورد به شعور و آگاهی برسد. دانشی که فاقد تجربه شخصی باشد باطل است.

14th March 2006

The foremost thing that people today have to recognise and understand are human values. Whatever position one may achieve, whatever one's scholarship or status, the primary requisite is comprehension of what it means to be a human. This humanness can be developed only through spirituality. If you take a seed and plant it in a tin, it will rot. But if the same seed is planted in the earth, it grows into a tree. Humanness will not develop in an atmosphere of worldly concerns. It will grow only in a spiritual, ethical and righteous atmosphere.

مهمترین چیزی که مردم امروز باید آن را شناخته و درکش کنند ارزشهای انسانی است. شخص اگر به هر موقعیت اجتماعی دست یابد، فضل و دانش یا شان او هر چه که باشد، اصلی ترین ضروریت برای او فهم این نکته است که انسان بودن به چه معناست. این انسانیت تنها از طریق عالم معنویت ارتقا پیدا می کند. اگر شما دانه ای بردارید و آن را در یک قوطی بکارید، خواهد پوسید. اما اگر همان دانه را در زمین بکارید، رشد می کند و نهالی می شود. انسانیت در محیطی که سرشار از تعلقات دنیوی است رشد نمیابد. تنها وقتی این امر تحقق میابد که محیط معنوی، اخلاقی و صالحانه باشد.

13th March 2006

Of all the gifts you receive from God, the greatest gift is Santosham (contentment). The opposite of Santosham is sorrow, which is the fruit of desire that arouses hope and almost always results in disappointment or despair. One desire engenders another and proliferates into a hundred, even when it is fulfilled. It knows no justification and has no end. So, Santosham is the supreme blessing of the Lord, who, in His infinite Love, puts an end to that unquenchable thirst. No wealth or worldly attainment can equal it in efficacy; Santosham is the culmination of desire in full contentment and sacred satiety.

از همه موهبت هایی که از خداوند دریافت می کنید، سانتُشام (قناعت) بزرگترین آنهاست. در مقابل سانتُشام، اندوه قرار دارد که ثمره امیالی است که آتش امید را دامن می زنند و تقریبا ً همیشه به ناامیدی و یاس منجر می گردد. امیال موجب بوجود آمدن دیگر آرزوها هستند و به صدها آرزو بسط میابند، حتی هنگامیکه برآورده شدند. توجیهی بر آنها نیست و نیز فرجامی نمی شناسند. پس، سانتُشام برترین نعمت خداوندی است که در عشق بی کرانش، نقطه پایانی بر آن عطش سیری ناپذیر است. هیچ ثروت یا نیل به مادیات نیست که بتواند با اثر آن (سانتشام) برابری کند؛ سانتُشام اوج آرزوها در نهایت خرسندی و قناعتی مقدس است.

12th March 2006

The mind is a bundle of thoughts. Actions ensue from thoughts. From actions flow the fruits thereof. Hence, thoughts are the seeds which ultimately yield fruits in the form of fortune or misfortune. Man is thus the architect of his own destiny. As thoughts determine actions, it is essential to cultivate good thoughts. Even evil men have been transformed by the influence of the good and the godly. Ratnakaara, the dreaded thief, was an example of such transformation. Contact with sages turned him into the immortal author of the Ramayana. When the mind is turned towards God, one's life becomes purified. When our thoughts are purified, our lives will be transformed into ideal ones.

ذهن مجموعه ای از افکار است. اعمال از پس این افکار می آیند. از اعمال ثمره ای به بار می آید. پس افکار، دانه هایی هستند که سرانجام میوه هایی در شکل خوشبختی یا بیچارگی به ثمر می نشانند. از این رو، انسان به مانند معماری برای سرنوشت خویش است. همانطور که افکار تعیین کننده اعمال هستند، واجب است که افکار خوب ترویج یابد. حتی افراد شرور بواسطه تاثیری که خوبیها بر آنها داشته، دگرگون شدند. راتناکارا، آن دزد نابکار، نمونه ای از چنین دگرگونی است. همزیستی با دانایان او را به نویسنده جاودان رامایانا بدل ساخت. وقتی ذهن به سوی خدا بر می گردد، زندگی شخص پاک و مطهر می گردد. وقتی افکار ما پاک باشند، زندگیمان به سوی کمال مطلوب تغییر می کند.

11th March 2006

Man today is like a horseman riding two horses at the same time. He aspires for the Divine, yet at the same time he yearns for worldly pleasures too. He forgets that the creation is contained within the creator. Forgetting this truth, he goes after the phenomenal world, regarding it as different from the Divine. Instead of following the easy path of chanting God's name, man involves himself in multifarious troubles and wastes his precious life. Man is verily God. He is allowing his inherent divinity to be submerged by worldly desires. He should utilise the pure and sacred thoughts that arise in him to turn away from the transient attractions of the world and to set him on the path towards the Divine.

انسان ِ امروز همچون مرد اسب سواری است که همزمان دو اسب را می راند. او معنویت را طلب می کند، لیکن در همان حال، بدنبال لذات دنیوی نیز هست. فراموش کرده است که همه آفرینش در وجود خالق آن قرار دارد. چون این حقیقت را فراموش کرده، بدنبال دنیای شگفت انگیز می رود، و آن را بعنوان چیزی جدا از معنویت می پندارد. بجای پیمودن راه ساده ای چون ذکر نام خداوند، خود را درگیر مشکلات بیشمار و به حدر رفتن زندگی پرارزشش می کند. انسان در حقیقت خود خداوند است. او اجازه می دهد که ذات معنوی اش با خواسته های دنیایی پوشانده شود. او باید افکار پاک و مقدسش را برای برگشتن از جذابیتهای زودگذر و فانی دنیایی بکار برد و خود را در راه رسیدن به معنویت قرار دهد.

10th March 2006

There is no greater friend than God. He is beyond the reach of praise or censure. He does not give up man although many a time he fails to come up to His expectations. That is why God has been given the appellation, Suhrid (a true friend). God desires no offerings from any devotee. God is the only one who confers benefits on devotees without expecting any return. In spite of this, man does not readily accept such a friend. Only the man who accepts God as such a friend and is guided by His advice can understand the full meaning of Divine friendship. Faith of this nature alone constitutes true Jnana (wisdom).

هیچ دوستی بزرگتر از خداوند نیست. او فراتر از ستایش و تمجید، یا سرزنش و انتقاد است. اگرچه آدمی خیلی اوقات نمی تواند بر توقعاتش غالب شود، اما خداوند هیچ گاه او را به حال خود وا نمی گذارد. و به این خاطر است که او را چنین لقب داده اند، سورید (یک دوست حقیقی). خداوند از هیچ بنده ای هدیه و پیشکشی طلب نمی کند. خداوند تنها کسی است که به مخلصانش نعمت عطا می کند و در ازای آن هیچ توقعی ندارد. با وجود این، انسان حاضر به پذیرفتن چنین دوستی نیست. تنها کسی که خداوند را بعنوان چنین دوستی پذیرا می شود و توسط نصایح او راهنمایی می شود، قادر است معنی کامل دوستی معنوی را درک کند. تنها ایمان به این اصل است که موجب شکل گرفتن جنانا (شعور) راستین می گردد.